ژئوپلیتیک، ارتباط سیاست با سرزمین را برقرار می سازد؛ وابستگی همه ی تحولات سیاسی به واقعیتی همیشگی به نام سرزمین را آشکار می سازد و حوزه سیاست را از نظریه های بی حاصل و عبارات بی معنی که ممکن است تصمیم سازان سیاسی را در مخمصه ی آرمان های بی فایده و غیر واقعی گرفتار سازد، رها می کند. ژئوپلیتیک، بصیرت لازم را برای رهبران سیاسی جهت شناخت نیازهای واقعی و درک درست از توانایی های خود و واقعیت های حاکم بر سیاست بین الملل فراهم نموده و آنان را متقاعد می سازد که به سرزمین متحد و یکپارچه توجه کرده و به آن وفادار مانند. در این بین، هرچند که منطقه ی خلیج فارس از اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی خاصی در روابط بین الملل برخوردار است، امّا واگراترین منطقه جهان است. این وضعیت دو ریشه نظری دارد که می توان به عنوان یک دیدگاه کلی مطرح نمود: اول این که این کشورها هنوز دولت- ملّت نشده اند؛ و دوم این که این منطقه بسیار نفوذپذیر بوده و در روابط خارجی بسیاری از این کشورها، نفوذ خارجی بر توسعه ی اقتصاد ملّی تقدم دارد. عوامل یادشده، اختلافات ارضی و مرزی، تنش و کشمکش در این منطقه را تداوم بخشیده است.
چاپ اول